اقتصاد اثباتی

تعرفه تبلیغات در سایت

ترجمه کردن بعضی اصطلاح‌های علمی علاوه بر اینکه بار معنایی اصطلاح را نمی‌رساند، باعث مضحک شدنش هم می‌شود! خیلی ساده و تمیز:

The Methodology of Positive Economics

این مقاله از جناب میلتون فریدمن، به اندازه صاحبش مشهور است! در اینجا خلاصه‌ی مختصر و مفیدی از چیزهایی که در حین خواندن آن فهمیدم (!) می‌نویسم.

هرکسی با الفبای علم اقتصاد آشنا باشد، معنی دو کلمه‌ی «اثباتی» و «هنجاری» (یا همان Positive و Normative) را به خوبی می‌داند. فریدمن خلاصه حرفش این است که ما از این به بعد (یعنی از ۵۰ سال پیش به بعد!) علم اقتصاد را علم گزاره‌های اثباتی تعریف می‌کنیم. 

اینجا دو مسأله هست، اولاً اینکه فریدمن چه‌کاره دنیاست که برای خودش علم تعریف می‌کند؟! ما کاری به این سوال نداریم،

دوماً، این که گفت یعنی چه؟ و چرا؟

میلتون فریدمن هستند ایشان:

Image result for milton friedman


قبل از رسیدن به اصل مطلب، کمی عقب‌تر می‌رویم. به سال‌هایی که فریدمن احتمالاً در گهواره تاب می‌خورد. «جان نویل کینز»، فامیلش آشناست، یعنی خیلی خیلی آشناست. این بابا، بابای «جان مینارد کینز» نوبلیست اقتصاد است که به نظرم می‌شود با انیشتین فیزیکی‌ها معادل دانست‌ش!. جناب نویل کینز علم اقتصاد را به سه بخش تقسیم کرد:

  • «اقتصاد اثباتی»: مطالعه چیزهایی که هست، و روش‌هایی که اقتصاد کار می‌کند.
  • «اقتصاد هنجاری»: مطالعه چیزهایی که باید باشد.
  • «هنر اقتصاد»: رابطه بین اقتصاد اثباتی و هنجاری، به عبارتی استفاده از نتایج و یافته‌های اقتصاد اثباتی برای اهداف هنجاری.


نویل و پسرش مینارد:


فریدمن خلاصه کلامش این است: علم اقتصاد فقط همان بخش اثباتی را شامل می‌شود. یا به عبارت بهتر، وظیفه اقتصاددانان (در دانشگاه البته) کار کردن در حوزه اقتصاد اثباتی است. در این مقاله برای حرفش دلیل می‌آورد و خوشبختانه یا متأسفانه از طرف اکثریت جامعه آکادمیک پذیرفته می‌شود.


اما چرا؟ اقتصاد برادر بی‌رحمی به نام سیاست دارد (که البته آن هم خودش دو نگرش اثباتی و هنجاری پیدا کرده). سیاست‌مدار و قانون‌گذار برای رسیدن به خواسته‌ها و تأیید نظریاتش دست به هر کاری می‌زند، حتی دستکاری علم!

اقتصاد هنجاری می‌گوید فلان کار را باید انجام دهیم، اما ممکن است تصمیم سیاست‌گذار مخالف نظریه اقتصادی باشد (یا اصلاً یک تصمیم جدید باشد که نظریه‌ای درباره‌اش نداریم). در اینجا سیاست‌گذار (که ممکن است اقتصاددان هم باشد!) نظریه‌ای مطرح می‌کند که با تصمیم سیاسی‌اش مطابقت داشته باشد. البته در دنیای واقعی قضیه انقدر ضایع نیست و دارم اغراق می‌کنم. ولی کلیت حرف فریدمن همین است، اینجا:


Laymen and experts alike are inevitably tempted to shape positive conclusions to fit strongly held normative preconceptions and to reject positive conclusions if their normative implications – or what are said to be their normative implications – are unpalatable.

در ادامه فریدمن می‌فرماید علم اقتصاد اثباتی در حقیقت مستقل از هرگونه قضاوت هنجاری و شرایط اخلاقی است. همان‌طور که گفتیم، اقتصاد اثباتی درباره چیزهایی که هست بحث می‌کند، نه چیزهایی که باید باشد

وظیفه اقتصاد اثباتی این است که مجموعه‌ای از کلیات و گزاره‌ها معرفی کند که بتوان توسط آن‌ها نتیجه هر تغییری را پیش‌بینی کرد. کیفیت هر گزاره نیز به میزان دقت پیش‌بینی‌ها بستگی دارد. با این دید، اقتصاد اثباتی یک علم مشاهده‌ای (بخوانیدObjective) است، چیزی مثل علم فیزیک. 

البته تفاوت اقتصاد با فیزیک این است که مطالعه‌کننده‌ی اقتصاد خود نیز بخشی از موضوع مورد مطالعه است! و از آن مهم‌تر، نوع داده‌ها در اقتصاد (و به طور کلی علوم اجتماعی) با فیزیک متفاوت است. 


در طرف دیگر، اقتصاد هنجاری و هنر اقتصاد نمی‌توانند مستقل از اقتصاد اثباتی باشند، هر استنتاجی در اقتصاد هنجاری باید بر پایه پیش‌بینی‌های اقتصاد اثباتی باشد.

این نکته‌ هم فراموش نشود، آنچه در اقتصاد اثباتی مطرح می‌شود Theory است نه Fact، لزوماً صحیح و مسلّم نیست و می‌تواند مخالف داشته باشد. نیاز به گفتن نیست که در اقتصاد هنجاری هم این واقعیت وجود دارد.


مثال خیلی ساده، قانون حداقل دستمزد. در اقتصاد اثباتی، این قانون هم مخالف دارد هم طرفدار. طرفداران معتقدند (بخوانید پیش‌بینی می‌کنند) وجود قانون حداقل دستمزد باعث کاهش فقر می‌شود، چون افراد شاغل حداقل‌های مورد نیاز زندگی‌شان را خواهند داشت، بعلاوه اینکه وجود این قانون تأثیری بر بیکاری ندارد (یا بخواهیم ملایم‌تر باشیم، ضرری که با بیکار شدن افراد ایجاد می‌شود کمتر از سودی است که افراد شاغل می‌برند) و برآیند قضیه کاهش فقر است.

و در طرف دیگر، مخالفان تک‌تک گزاره‌های این استدلال را رد می‌کنند!


فرق اثباتی و هنجاری اینجا کاملاً مشخص می‌شود. در اقتصاد هنجاری موافقین معتقدند باید استانداردهای زندگی افراد شاغل تأمین شود، و مخالفین معتقدند باید افراد بیشتری شاغل شوند. اصلاً جنس حرف‌های اثباتی و هنجاری متفاوت است!


بحث ما در این نوشته این نیست که حرف موافقین درست است یا مخالفین! بحث این است که در اقتصاد به عنوان یک علم، موافقت و مخالفت باید به شکل اول (اثباتی) باشد، طوری که بتوان درستی یا نادرستی آن را از طریق تجربه مشخص کرد.


----------------

پ.ن۱: متن انگلیسی که نقل قول کردم چپ‌چین نمی‌شد. پرشین‌بلاگ ابزارش را ندارد.

پ.ن۲: سعی‌ من در زندگی روزمره این است که اثباتی فکر کنم و «هست‌»ها را ببینم نه «کاش می‌بود»ها و «باید باشدها» را! کار سختی‌ است!

...
نویسنده : علی بحرانی بازدید : 159 تاريخ : جمعه 5 مرداد 1397 ساعت: 18:31