وقتی از زینب خداحافظی کردم، وقتی از پلههای آموزشگاه اومدم پایین، وقتی هندزفریو گذاشتم تو گوشم و وقتی مثل تمام وقتایی که حالم از آهنگام بهم میخوره رو پوشهٔ most played زدم تا لاقل تو راه سرگرم این باشم که چرا و چطوری این آهنگارو بیشتر از بقیه گوش دادم، حالم از خودم بهم میخورد. حالم از اینکه میدونستم امکان نداره من انتخاب بشم بهم میخورد. از اینکه شکستمو از قبل قبول کرده بودم.
راهی که همیشه با زهرا و معصومه میرفتم خیلی طولانیتر از همیشه شده بود. گرم بود. من حالم از خودم بهم میخورد. نتیجههای اسفناک دربارهٔ خودمو دوستام تو ذهنم میگرفتم و میگفتم اگه هر آدم دیگه جای اونا بود تو حتی تو دلتم که شده باشه یه بیشعور به ریششون میبستی اما چرا اونجا مثل بز وایسادیو فقط بهشون خندیدی انگار که چیزی که دارن بهت میگن خیلی خندهداره و اصلاً بهت برنخورده؟
نتیجهٔ همهٔ این چیزا این شد که بشینم جلوی مامانم و در حالی که با تمام قواش داره سعی میکنه علت گریهمو بفهمه و مثل همیشه اولین احتمالش اینه که نکنه تو راه کسی بهم چیزی گفته سعی کنم جلوی گریهمو بگیرم واکنش همیشگیم نسبت به این سوالو نشون بدمو بگم هیچی نشده و همینجوری دارم گریه میکنم. وقتی میبینم نمیتونم جوابی ندم با سانسور بخش اعظم ماجرا فقط میگم که من نمیتونم یا بهتره بگم اون هیچوقت این حماقتو نمیکنه که منو انتخاب کنه. ماجرا بعد چندتا نصیحت و مگه من بهت نگفته بودمِ مامان تموم میشه.
بعدش؟ بعدش اتفاقایی افتاد که من امیدی بهشون نداشتم. مبینا زنگ زد و گفت میاد که کتابارو بگیره. تمام کتابا و جزوههایی که فکر میکردم به دردش میخوره رو جمع کردم. یه ساعت بعد میومد که از بگیرتشون و البته کادوی تولدش که از اردیبهشت دستم بود و بهش نداده بودم. اومد. همون مبینا بود. کلی بهم فحش داد که چی خوردم که انقدر قد کشیدم. دستبندمو بهم داد که از اسفند از مشهد خریده بودم و همینجوری تو دستش مونده بود. گفت هرشب خواب میبینه که باهم تو یه مدرسهایمو بهش گفتم باورم نمیشه قراره تو یه مدرسه باشیم. دیگه مهم نبود که اونا چی فکر میکنن، به درک که منو انتخاب نمیکنه، همشون برن بمیرن وقتی فرشتهٔ یه مدت غایبمو از این به بعد پیشم دارم. به درک
_دو ترم قبل مجموع نمرههام شد ۹۸. بالاترین نمرهٔ کلاس شدم. ترم قبل امتحانمون تشریحی بود و در واقع برای تعیین سطحمون بود که از ۴۰ شدم ۳۳. افتضاحه ولی بازم شدم بالاترین نمره. جلسهٔ دوم این ترم از ولیزاده سه تا مثبت گرفتم اما فکر کنم همش به خاطر فارسی حرفزدنم پرید. من کی قراره سر کلاس لال شم؟
...
نویسنده : علی بحرانی بازدید : 196 تاريخ : جمعه 5 مرداد 1397 ساعت: 18:31